وتاامروز..
هر چه زمان می گذشت بیشتر با محیط جدید و شرایط و فضای خاص آن آشنا و صمیمی می شدم.اینجا همه چیز با آنچه تصور می کردم و آنچه که از مابقی هم دوره ایها و همکاران شنیده بودم و می شنیدم تفاوت داشت.
رئیس شعبه بعد ازسالها کار در شهرستان و به خاطر پاره ای مشکلات شخصی و خانوادگی مجبور شده بود به تهران نقل مکان کند.او نیز همانند من زاده و پرورش یافته روستا بود و این نقطه مشترک باعث می شد که رابطه من و ایشان فراتر از چهارچوب یک ارتباط کاری معمولی باشد.
ارتباط من و معاون شعبه حتی از این هم صمیمانه تر و دوستانه تر شده بودبه نحوی که او غالب اوقات مرابا اسم کوچک صدا می زد.او حتی گاف های کاری گاه بیگاهی که بیشتر از کمی تجربه من ناشی می شد راهم با صبر وتحمل و بدون اینکه حتی به روی من بیاورد رفع و رجوع می کردوبا دقت و دلسوزی خاصی سعی در آموزش تجارب و ریزه کاریهای این شغل به من داشت.
مدتی بعد دوباره ازبالادرخواست شد که محل خدمت من با شخص دیگری جابجا شود اما باز هم نظر منفی رئیس باعث منتفی شدن این مسئله شد وبالاخره بعدازگذشت حدود سه ماه،حکم رسمی من برای خدمت در این شعبه صادر شدو من تاامروز که اولین سال کاری ام را تجربه کرده ام در اینجا ماندگار شده ام هر چند که در کار ما هیچ چیز معلوم نیست و هرروز و هر ساعت احتمال جابه جایی وجوددارد.
در طرف دیگر ماجرا نحوه ارتباط ما و مشتریان هم در اینجا حال و هوای دیگری دارد.به علت بافت خاص منطقه ساکنان آن غالبا مهاجروشهرستانی اند که البته این موضوع در برخی مواردکاررابرای من که خود نیز شهرستانی ام آسان می کند.اماگاهی اوقات هم سطح سوادپایین و اطلاعات کم برخی دیگر بدجورباعث دردسر می شود،به علاوه کوچکی محیط وتعدادنسبتاکم مراجعین هروزه در قیاس با سایرشعب باعث به وجودآمدن انتظارات وتوقعاتی می شود که براحتی نمی توان پاسخگوی همه ی آنها بود....
رئیس شعبه بعد ازسالها کار در شهرستان و به خاطر پاره ای مشکلات شخصی و خانوادگی مجبور شده بود به تهران نقل مکان کند.او نیز همانند من زاده و پرورش یافته روستا بود و این نقطه مشترک باعث می شد که رابطه من و ایشان فراتر از چهارچوب یک ارتباط کاری معمولی باشد.
ارتباط من و معاون شعبه حتی از این هم صمیمانه تر و دوستانه تر شده بودبه نحوی که او غالب اوقات مرابا اسم کوچک صدا می زد.او حتی گاف های کاری گاه بیگاهی که بیشتر از کمی تجربه من ناشی می شد راهم با صبر وتحمل و بدون اینکه حتی به روی من بیاورد رفع و رجوع می کردوبا دقت و دلسوزی خاصی سعی در آموزش تجارب و ریزه کاریهای این شغل به من داشت.
مدتی بعد دوباره ازبالادرخواست شد که محل خدمت من با شخص دیگری جابجا شود اما باز هم نظر منفی رئیس باعث منتفی شدن این مسئله شد وبالاخره بعدازگذشت حدود سه ماه،حکم رسمی من برای خدمت در این شعبه صادر شدو من تاامروز که اولین سال کاری ام را تجربه کرده ام در اینجا ماندگار شده ام هر چند که در کار ما هیچ چیز معلوم نیست و هرروز و هر ساعت احتمال جابه جایی وجوددارد.
در طرف دیگر ماجرا نحوه ارتباط ما و مشتریان هم در اینجا حال و هوای دیگری دارد.به علت بافت خاص منطقه ساکنان آن غالبا مهاجروشهرستانی اند که البته این موضوع در برخی مواردکاررابرای من که خود نیز شهرستانی ام آسان می کند.اماگاهی اوقات هم سطح سوادپایین و اطلاعات کم برخی دیگر بدجورباعث دردسر می شود،به علاوه کوچکی محیط وتعدادنسبتاکم مراجعین هروزه در قیاس با سایرشعب باعث به وجودآمدن انتظارات وتوقعاتی می شود که براحتی نمی توان پاسخگوی همه ی آنها بود....