• وبلاگ : داستان يک زندگي
  • يادداشت : یادی از پدر بزرگ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دوست خوبم
    براي امتحانات مشغولم ولي گفتم حتما بايد يک سري بزنم . هر سه تا مطلبت رو که از دستم در رفته بود خوندم و استفاده کردم مخصوصا اون آخري که واقعا دلم رو به اون بالا بالا ها برد . خدا ايشون رو رحمت کنه . همون جوري که بعضي گناهان بر روي نسل اثر ميذاره بعضي از عبادات هم بر روي نسل موثره . مثلا مادر من وقتي به من شير ميداد وضو ميگرفت و در حقم دعا ميکرد امروز من در زندگيم اثر اون دعا رو ميبينم با اين که ايشون سالهاي درازيه که به رحمت خدا رفتند ولي هميشه به روان پاکشون دعا ميکنم . راستي تو چي ؟ توي زندگيت اثر رفتار پدر بزرگ رو ميبيني ؟ اگه ميبيني به روان پاکش درود بفرست که حتما به گردنت حق داره . راستي يک چيز ديگه بزرگي ميگفت من هميشه براي اون جدم که اولين بار شيعه شد و باعث شد تا فرزندان ديگرش نسل بعد از نسل شيعه بشن هميشه از پيش خودم هديه اي معنوي ميفرستم بيا ما هم براي اونا هديه اي ارسال کنيم . راستي ممکنه خيلي غافلگير بشن ها ...
    با خاطره اي معنوي از خودم به روزم ممنون ميشم تشريف بياريد . از اين که منو لينک کردي ممنون خيلي خوشحال شدم . موفق باشيد .
    هي ميخوام برم يک چيزي يادم مياد راستي پدر پدر من هم بوجار بوده بخاطر همين بهش قنبر پوجار ميگفتن فاميل عمهء من هم بوجاريانه .